کد مطلب:231453 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:327

امام رضا در نیشابور
نیشابور یكی از شهرهای باستانی خراسان بوده، و در قدیم آن را ابرشهر می گفتند، و در بعضی از كتاب ها گفته اند یكی از نامهای آن نوشهر بوده است.

نیشابور در زمان حضرت رضا (ع) یكی از مراكز بزرگ علمی و دینی در ایران بود و یكی از شعراء درباره ی آن گفته:



و ماذا یضع المرء ببغداد و كوفان

و نیشابور فی الدنیا كالانسان فی الانسان



و شاعر دیگری گوید:



برادرجان خراسان است اینجا

سخن گفتن نه آسان است اینجا



خراسان جاچو نیشابور دارد

كه صد پیشی به پیشاوور دارد



نشسته گرد هر جمعی ادیبی

ز انواع فضائل با نصیبی





[ صفحه 85]



و انوری ابیوردی گوید:



حبذا شهر نیشابور كه در روی زمین

گر بهشت است خود این است و گر نی خود نیست



ابن حوقل گوید: نیشابور در یك زمین هموار بنا شده و بنای آن از گل است، شهر نیشابور وسعتش یك فرسخ در یك فرسخ است، و خانه ها و عمارات آن به هم متصل می باشد، و در خراسان شهری به مانند نیشابور از نظر هوا و فضا و ساختمان های بزرگ نیست.

نیشابور از نظر تجارت و كاروان های بازرگانی بی نظیر است.

دارالاماره ی خراسان در زمان قدیم در مرو و بلخ بود، و طاهریان مركز امارت و حكومت را از مرو به نیشابور منتقل كردند، نیشابور در ایام طاهریان بزرگ و آباد شد و بر شكوه و جلال آن افزوده گشت، اهل علم و ادب و فقه و حدیث در نیشابور متوطن شدند و این شهر مشهور آفاق گردید.

استاد عالیقدر ما شیخ محمدتقی معروف به ادیب نیشابوری مدرس روضه رضویه یكی از روزها كه در حوزه درسش بودیم در اطراف نیشابور و فضائل و محاسن آن سخن می گفت و از آن جمله این دو بیت را فرمودند:



یا قدس الله نیشابور من بلد

للعلم و الدین و الایمان اوطان



كانها جنة الفردوس اذ وجدت

.........................



مؤلف گوید:

اخبار نیشابور و مناقب آن بسیار است و ما انشاءالله در تاریخ بزرگ خراسان بخش نیشابور در این مورد به تفصیل تحقیق و بررسی خواهیم كرد.



[ صفحه 86]



حاكم ابوعبدالله نیشابوری در كتاب مفاخر الرضا علیه السلام گوید: هنگامی كه امام رضا وارد نیشابور شدند، در محله «فور» كه اكنون در نزد مردم معروف است در خانه ای كه آن را «پسندیده» می گفتند فرود آمد.

این منزل را از آن جهت پسندیده می گفتند كه حضرت رضا علیه السلام آن را پسندید و در آن جا منزل كرد.

هنگامی كه در این خانه نزول فرمودند در گوشه ای از حیات این خانه درختی كاشتند این درخت رشد كرد و بزرگ شد، و میوه داد.

این درخت بعد از این مورد توجه مردم قرار گرفت، و بیماران و دردمندان و علیلان و ناتوانان از هر طرف به این خانه روی می آوردند و از میوه این درخت استشفا می كردند، و جماعتی از برگ این درخت بهبودی یافتند و بسیاری از علیلان شفا پیدا كردند.

شیخ ابوجعفر صدوق رضوان الله علیه گوید: گفته شده كه حضرت رضا علیه السلام وارد نیشابور شدند در محله ای به نام «فروبین» منزل كردند، و در آن منزل حمامی بود كه امروز در شهر نیشابور آن را حمام رضا و یا «گرمابه رضا» گویند.

در آن خانه چشمه ای بود كه آب آن خشك شده و جریان نداشت، حضرت دستور دادند چاه را بار دیگر باز كردند.

آب آن چاه بسیار زیاد شد و مردم حله از آن استفاده می كردند، جلو درب منزل حوضی درست كردند و چند پله برای آن ساختند و مردم از آن پله ها پائین رفته و از چشمه آب برمی داشتند.

حضرت رضا علیه السلام در یكی از روزها در این چشمه خود را شستند و در بالای آن نماز خواندند.



[ صفحه 87]



مردم نیشابور هنوز از آن حوض آب برمی دارند، و در آن محل نماز می گذارند.

علی بن عیسی اربلی گوید: در یكی از كتابها كه اینك نام آن را به خاطر ندارم چنین نوشته بود: عمادالدین محمد بن ابی سعید بن عبدالكریم بن هوازن در محرم سال 596 روایت كرده كه حاكم ابوعبدالله نیشابوری در تاریخ نیشابور گفته:

علی بن موسی الرضا علیهماالسلام هنگامی كه وارد نیشابور شد در كجاوه ای قرار گرفته بود كه ساز و برگ آن از طلا و نقره بود.

در این هنگام ابوزرعه و محمد بن اسلم طوسی كه از حافظان بزرگ حدیث و از رجال علم بودند، در وسط بازار جلو مركب آن حضرت را گرفتند و گفتند: تو را به حق پدرانت و دودمان بزرگوارت چهره ی مبارك را برای ما باز كن و از پدرانت برای ما حدیثی نقل كن.

در این هنگام مركب آن حضرت متوقف شد و سایبان برطرف گردید و دیدگان مسلمانان از جمال مبارك و طلعت روشن او منور گردید.

مردم همگان از جای خود برخواسته و به احترام آن جناب ایستاده بودند.

گروهی از مردم گریه می كردند و جماعتی فریاد هلهله و شادی برآورده بودند، و دسته ای جامه های خود را پاره می نمودند، و عده ای خود را به خاك افكنده بودند، و بعضی افسار استرش را می بوسیدند، و تعدادی سرهای خود را بلند كرده به جای آن جناب می نگریستند.

این ازدحام و غوغاء تا هنگام ظهر به طول انجامید، و اشك از دیدگان مردم جاری بود، فریادها خاموش شد.

در این وقت كه سكوت همه جا را فراگرفت علماء و اهل فضل فریاد برآوردند: ای گروه مردم بشنوید و گوش فرادهید و فرزند حضرت رسول را اذیت نكنید.



[ صفحه 88]



حضرت رضا (ع) حدیثی را املاء فرمودند، و در حدود بیست و چهار هزار نفر قلم در دست گرفته و حدیث را نوشتند، كه از آن جمله ابوذرعه رازی و محمد بن اسلم بودند.

حضرت رضا (ع) فرمود: شنیدم از پدرم موسی بن جعفر، و او گفت: شنیدم از پدرم جعفر بن محمد، و او گفت: شنیدم از پدرم محمد بن علی، و او گفت: شنیدم از پدرم علی بن الحسین، و او گفت: شنیدم از پدرم حسین بن علی، و او گفت: شنیدم از پدرم علی بن ابی طالب و او گفت شنیدم از برادرم و پسرعمویم حضرت رسول علیهم السلام و او فرمود: شنیدم از جبرئیل و او گفت: شنیدم از حضرت رب العزة جل جلاله كه فرمود: كلمه ی «لا اله الا الله» سنگر و دژ من است، هر كس در این حصن داخل گردد از عذاب من در آسایش است. [1] .

استاد ابوالقاسم قشیری می گفت: این حدیث با همین سند برای بعضی از پادشاهان سامانی خوانده شد، و او دستور داد حدیث مزبور را با طلا نوشتند، و سپس وصیت كرد هنگامی كه درگذشت این حدیث را در كفن او بگذارند.

هنگامی كه آن مرد درگذشت او را در خواب دیدند، از او پرسیدند خداوند با تو چه معامله كرد؟ گفت: خداوند بواسطه تعظیم و تكریم این حدیث مرا آمرزید.

ابن جوزی گوید: هنگامی كه حضرت رضا (ع) به نیشابور رسید علماء این شهر مانند: یحیی بن یحی، و اسحاق بن راهویه، و محمد بن رافع، و احمد بن حرب و غیر آنها خدمت آن جناب رسیدند و از وی طلب حدیث كردند تا از روایات او تبرك جویند.

امام رضا (ع) مدتی در نیشابور اقامت نمودند، و سپس مأمون آن حضرت را به مرو فراخواندند.



[ صفحه 89]




[1] به كتاب توحيد حديث شماره 63 و كتاب امامت حديث شماره ي 340 مراجعه شود.